نقطه نظر های من

یک وبلاگ شخصی که فقط نظرات خودم رو توش درج میکنم.

نقطه نظر های من

یک وبلاگ شخصی که فقط نظرات خودم رو توش درج میکنم.

شاید درباره من

خوبه که قبل از نوشتن موضوعی، اشاره ی کوچیکی به خودم کنم، که البته این حرفها رو در پست سرآغاز نوشتم، ولی باز نیاز به تکرار مکررات است. شاید، شاید، برداشت شود که من از دانسته هام اینجا مینویسم، و یجور اطلاع رسانی از حقایق(بخیال خودم) میکنم. ولی اگر واقعا نوشته های من رو خونده باشید، خاهید دید، که سرشار از ندانم هاست، سرشار از پرسشهاست. من قصد ندارم که چیزی یاد بدهم، شاید عجیب باشد، ولی مینویسم که یاد بگیرم. این ی تجربه ی شیرینه برای من، که نمیدونم ثمرش چی میتونه باشه. شاید با نوشتن دارم غلبه میکنم به یک ترس ذاتی انسانی. من بیشتر سعی میکنم از پارادوکس های رفتاری خودم بنویسم، که متاسفانه ترسهایی دیگر، هیچوقت جرات نوشتن بی پرده را نداده، ولی باز با این کلمه های چادر به سر، سعی به ارضای خودم دارم. همیشه آرزو داشتم که بعد از خوندن نوشته ای از من، بجای اینکه مخاطب حس کند چیزی یادگرفته است، برایش پرسشی عمیق تر مطرح شود. پس بدانید،این مرامنامه، نه شکسته نفسی است، نه تواضع، این حقیقی ترین نوشته این وبلاگ است :)

دسته بندی نوشته ها
آخرین نوشته
دوستداشتنی ترین نوشته ها
مطالب پربحث‌تر
آخرین دیدگاه ها

۳ مطلب با موضوع «تنضـ» ثبت شده است

هدف، تعیین کننده راه و توجیح کننده روش است. قطعا هدف من، پراکندن چند واژه و انتشار آن نبوده و نخاهد بود. امروز با توجه به شرایط و اتفاقات پیش آمده، تصمیم برآن گرفتم که مهر پایان در اتمام کار این وبلاگ بزنم.

پایان کار این وبلاگ به منزله پایان کار من نخاهد بود. من این روزها سراسر بغض بودم که حاصل، چیزی خاهد بود که انقدر بلند باشد که گوشها را پاره کند، حتا آنهایی که نمیخاهند بشوند. این یک شعار نیست، این یک تهدید است، انشاالله.

تمام این نوشته ها، تقدیم به آن جوان فهمیده ی وبلاگنویسی که امام من شد.

# فکر نمیکنم تصمیمم عوض بشه.

تمام/


من نمیدونم چه صیقیه ایه، ملت تو ساندویچی، لقمه آخرو که میزارن دهنشون، با همون دهن پُر پا میشن برای حساب کتابو رفتن !!

بعدش تو خیابون دارن ادامه ی غذاشونو میخورن !!

خب مرد حسابی کسی دنبالت نمیکنه که ساندویچ تو دستت نباشه. قشنگ بشین بخور، بده پایین، با دستمالی، آبی یه دست و صورتتو تمیز کن، بیا بیرون. که مجبور نشی تو خیابون زبون دوره اون دندونات بکشی...


پ.ن : سخت ترین کار برای نوشتن یه مطلب، گذاشتن عنوانه !!، واقعا بخاطر همینه عنوانای من همیشه مضخرفه !


هوس کردم یکی از مجهولات ذهنی برخی از دوستان را حل کنم، که به تازگی ابزاری شده برای به سفسطه کشاندن بحث و گوزانیدن مخ فرد مقابل.
این افراد، تنها با پرسیدن اول مرغ بوده یا تخم مرغ، تمام نظریه‌های هستی اعم از بیگ‌بنگ، داروین، ریسمان و حتا نسبیت انیشتین را به چالش می‌کشند. و این پرسش تبدیل به پرده‌ای از شبهات شده، که می‌توان آن را روی هر واقعیتی کشید !
در پاسخ به این افراد، باید عرض کنم ابتدا تخم مرغ بوده، و این تخم، ناشی از یک رابطه نامشروع میان دو حیوان خدا نشناس، که احتمالا منجر به رسوایی میان حیوانات شده است می‌باشد.
نظریه‌ی پُرقدرتی هم این احتمال را می‌دهد که اولین مرغ یتیم بوده است ! (چرا که پس از رسوایی، یا ماده‌جنس خودکشی کرده، و فامیلاش هم جنس‌نر رو کشتن، یا ماده‌جنس بهمراه جنس‌نر فرار کرده و تخم مرغ‌هایی دیگری در دیگجاها به ارمغان گذاشتند !)

فقط برای شوخی !