سیاره 325; زمین !
پادشاه به محض دیدن شازده کوچولو فریاد زد : "آهان...اینهم رعیت !". شازده کوچولو نمیدانست که مفهوم دنیا از نظر پادشاهان بسیار ساده است : "همه مردم رعیت هستند".
شازده کوچولو نگاهش را به اطراف انداخت تا جایی برای نشستن بیابد ولی جام قاقم پادشاه تمام سیاره را فراگرفته بود، بناچار سرپا ماند و چون خسته بود خمیازه ای کشید.
پادشاه گفت : "خمیازه کشیدن در حضور پادشاه دور از نزاکت است و من تورا از این کار منع میکنم."
شازده کوچولو خجالت زده شد و گفت : "از راه دوری آمده ام و هیچ نخابیده ام، بنابراین نمیتوانم جلوی خمیازه ام را بگیرم. پادشاه گفت : " پس من به تو فرمان میدهم که خمیازه بکشی. سالهاست که ندیده ام کسی خمیازه بکشد، خمیازه برایم تازگی دارد. حالا زود باش خمیازه بکش! این یک دستور است"
شازده کوچولو که رنگش سرخ شده بود، دستپاچه گفت : "اما من دیگر خمیازه ام نمی آید..."
پادشاه گفت : "پس من دستور میدهم گاهی خمیازه بکشی و گاهی نه..."
پادشاه اساسا مقید بود که دستورش انجام شود و تحمل نا فرمانی و سرکشی را نداشت. پادشاه مستبدی بود ولی از آنجا که سلطان عتقلی بود فرمانهای عاقلانه میداد و میگفت : "اگر به یکی از سرداران لشگرم دستور بدهم که مرغ دریایی شود و اطاعت نکند، گناه او نیست بلکه گناه من است"
((قطعه ی بالا، بخشی از کتاب شازده کوچولو، اثر آنتوان دوسنت اگزوپری بود))
-----------
راستش علتش را نمیدانم که چطور یک صحنه، میتواند سینک شود به یک خاطره ای از چند سال پیش من، از خاندن کتابی. امروز توی مغازه تلویزیون روشن بود، و طبق معمول بدون صدا، و داشت فیلم(یا بهتر بگم کارتون) هری پاتر رو نشون میداد. نگاهم افتاد به دخترک داستان، برام جالب بود که چطور دیدن مو و اندام خانم های اجنبی بدون چادر و مانتو برای من محرک نیست، ولی دیدن موی هموطنان محرک است. البته نه منظور من باشم، منظور عموم جامعه است. چطور ما میتوانیم موی زیبای خانم های خارجی رو ببینیم، ولی داخلی نه !. به همین داشتم فکر میکردم که یکباره داستان بالا از کتاب شازده کوچولو به یادم اومد، و الان اون متن رو از کتاب (با کمی حذفیات) نوشتم. نمیدونم شما هم متوجه ارتباط معنایی میشوید بین این دو یانه.
بنا به خیلی از دلایل دوست ندارم این مسئله رو خودم کِـــــش بدم، و همه ی وظایف این نوشته را کاملا میسپارم به دست قطعه داستانی از این کتاب کوچک.
پ.ن : اگر قرار بود من خدایی بنده هایی باشم، در یک سیاره ای، و قرار بود کتابی راهنما و جامع و برای تمام اقشار جامعه با وجود تمام اختلافات مذهبی-مالی-تحصیلی و و و ، نازل کنم، کتاب شازده کوچولو میبود. و از آنجا که این محال است، اعتقاد دارم، اگر فقط بگویند یک کتاب باید انتخاب کنی بنظرم اون کتاب شازده کوچولوست.
- ۹۲/۰۸/۰۴
ولی خوب میدونم که چرا این بخش از شازده کوولو رو نوشتی !